توسعه بازار, بلاگ, لغات و اصطلاحات, مارکتینگ

اصطلاحات قیمت گذاری | بخش ششم : لغات مارکتینگ

اصطلاحات قیمت گذاری

قیمت‌گذاری یکی از حیاتی‌ترین و در عین حال چالش‌برانگیزترین بخش‌های بازاریابی و مدیریت کسب‌وکار است. قیمت، تنها عددی بر روی یک برچسب نیست؛ بلکه قدرتمندترین ابزاری است که یک شرکت برای انتقال ارزش، جایگاه‌یابی برند و در نهایت، کسب درآمد در اختیار دارد. درک صحیح اصطلاحات قیمت گذاری و استراتژی‌های مرتبط با آن، مرز میان موفقیت و شکست را تعیین می‌کند. در این راهنما، مجموعه‌ای از مفاهیم کلیدی قیمت‌گذاری را با توضیحات ساده و مثال‌های کاربردی بررسی می‌کنیم تا به شما در تسلط بر این حوزه مهم کمک کنیم.

 

فرهنگ جامع اصطلاحات قیمت گذاری

۲۵۱. Price (قیمت) 💰

  • توضیح : مقدار پولی که برای یک محصول یا خدمت دریافت می‌شود؛ یا مجموع ارزش‌هایی که مشتریان برای به دست آوردن مزایای داشتن یا استفاده از آن محصول مبادله می‌کنند.
  • مثال کاربردی: قیمت یک فنجان قهوه در یک کافه، مبلغی است که شما برای دریافت آن قهوه و تجربه نشستن در کافه می‌پردازید.

۲۵۲. Pricing Strategy (استراتژی قیمت‌گذاری) 🗺️

  • توضیح : رویکرد و منطق کلی یک شرکت برای تعیین قیمت محصولات و خدماتش در بلندمدت.
  • مثال کاربردی: استراتژی قیمت‌گذاری یک برند لوکس، حفظ قیمت‌های بالا برای تداعی کیفیت و انحصار است، در حالی که استراتژی یک فروشگاه زنجیره‌ای، ارائه قیمت‌های پایین روزانه است.

۲۵۳. Cost-based Pricing (قیمت‌گذاری بر مبنای هزینه) 🧾

  • توضیح ساده: تعیین قیمت بر اساس هزینه‌های تولید، توزیع و فروش محصول به اضافه یک نرخ سود منصفانه.
  • مثال کاربردی: یک نجار محاسبه می‌کند که ساخت یک میز ۱ میلیون تومان هزینه دارد و برای کسب ۲۰٪ سود، آن را به قیمت ۱.۲ میلیون تومان می‌فروشد.

۲۵۴. Value-based Pricing (قیمت‌گذاری بر مبنای ارزش) 💎

  • توضیح ساده: تعیین قیمت بر اساس ارزشی که محصول برای مشتری ایجاد می‌کند، نه بر اساس هزینه تمام شده برای فروشنده.
  • مثال کاربردی: یک شرکت نرم‌افزاری که محصولش سالانه صدها میلیون تومان در هزینه‌های یک شرکت صرفه‌جویی می‌کند، می‌تواند قیمت بالایی را بر اساس این ارزش تعیین کند، حتی اگر هزینه تولید نرم‌افزار کم باشد.

۲۵۵. Competition-based Pricing (قیمت‌گذاری بر مبنای رقابت) ⚔️

  • توضیح ساده: تعیین قیمت عمدتاً بر اساس استراتژی‌ها، هزینه‌ها، قیمت‌ها و پیشنهادهای رقبا.
  • مثال کاربردی: یک پمپ بنزین معمولاً قیمت خود را دقیقاً مشابه یا بسیار نزدیک به پمپ بنزین رقیب در آن سوی خیابان تعیین می‌کند.

۲۵۶. Skimming Pricing (قیمت‌گذاری گزاف) skimming cream 🥛

  • توضیح ساده: تعیین یک قیمت اولیه بالا برای یک محصول جدید تا حداکثر درآمد از بخشی از بازار که حاضر به پرداخت آن هستند، “درو” شود و سپس به تدریج قیمت کاهش یابد.
  • مثال کاربردی: شرکت سونی معمولاً کنسول‌های بازی پلی‌استیشن جدید را با قیمت بالایی عرضه می‌کند و پس از چند سال قیمت آن را کاهش می‌دهد.

۲۵۷. Penetration Pricing (قیمت‌گذاری نفوذی) 🚀

  • توضیح ساده: تعیین یک قیمت اولیه پایین برای یک محصول جدید به منظور جذب سریع تعداد زیادی از خریداران و به دست آوردن سهم بازار بزرگ.
  • مثال کاربردی: یک شرکت اینترنتی جدید ممکن است خدمات خود را در سال اول با قیمت بسیار پایینی ارائه دهد تا در بازار نفوذ کرده و پایگاه مشتریان بزرگی بسازد.

۲۵۸. Prestige Pricing (قیمت‌گذاری پرستیژی) 👑

  • توضیح ساده: تعیین قیمت بالا برای یک محصول به منظور ایجاد تصویر کیفیت، انحصار و اعتبار.
  • مثال کاربردی: برندهای ساعت رولکس و کیف‌های لویی ویتون از قیمت‌گذاری پرستیژی استفاده می‌کنند؛ قیمت بالا بخشی از جذابیت محصول است.

۲۵۹. Psychological Pricing (قیمت‌گذاری روانی) 🧠

  • توضیح ساده: استفاده از ترفندهای روانشناسی در قیمت‌گذاری برای تأثیر بر ادراک مشتری، مانند تعیین قیمت ۹,۹۹۰ تومان به جای ۱۰,۰۰۰ تومان.
  • مثال کاربردی: بسیاری از فروشگاه‌ها از قیمت‌هایی که به ۹ ختم می‌شوند استفاده می‌کنند تا در ذهن مشتری ارزان‌تر به نظر برسند.

۲۶۰. Promotional Pricing (قیمت‌گذاری تشویقی) 🏷️

  • توضیح ساده: کاهش موقتی قیمت محصولات برای افزایش فروش در کوتاه‌مدت و ایجاد هیجان خرید.
  • مثال کاربردی: تخفیف‌های “بلک فرایدی” یا “فروش ویژه آخر فصل” نمونه‌هایی از قیمت‌گذاری تشویقی هستند.

۲۶۱. Dynamic Pricing (قیمت‌گذاری پویا) 🔄

  • توضیح ساده: تعدیل مداوم قیمت‌ها برای پاسخگویی به ویژگی‌ها و نیازهای مشتریان و موقعیت‌های مختلف.
  • مثال کاربردی: شرکت‌های هواپیمایی و اپلیکیشن‌های درخواست خودرو مانند اسنپ، بسته به زمان روز، تقاضا و ترافیک، قیمت‌های خود را به صورت پویا تغییر می‌دهند.

۲۶۲. Price Elasticity (کشش قیمتی) ⚖️

  • توضیح ساده: معیاری که نشان می‌دهد تقاضا برای یک محصول چقدر به تغییرات قیمت آن حساس است.
  • مثال کاربردی: نمک کشش قیمتی پایینی دارد (بی‌کشش است)، زیرا اگر قیمتش کمی بالا برود، مردم همچنان آن را می‌خرند. اما بلیت یک سفر تفریحی کشش بالایی دارد.

۲۶۳. Inelastic Demand (تقاضای بی‌کشش) 🧂

  • توضیح ساده: وضعیتی که در آن تغییر قیمت تأثیر کمی بر حجم تقاضا دارد.
  • مثال کاربردی: داروهای حیاتی مانند انسولین دارای تقاضای بی‌کشش هستند، زیرا بیماران صرف‌نظر از قیمت، باید آن را تهیه کنند.

۲۶۴. Elastic Demand (تقاضای باکشش) 🎢

  • توضیح ساده: وضعیتی که در آن تغییر قیمت تأثیر زیادی بر حجم تقاضا دارد.
  • مثال کاربردی: کالاهای لوکس یا محصولاتی که جایگزین‌های زیادی دارند (مانند برندهای مختلف نوشابه)، دارای تقاضای باکشش هستند.

۲۶۵. Break-even Point (نقطه سر به سر) 🏁

  • توضیح ساده: سطحی از فروش که در آن درآمد کل شرکت با هزینه‌های کل آن برابر می‌شود و شرکت نه سود می‌کند و نه زیان.
  • مثال کاربردی: یک کافه محاسبه می‌کند که برای پوشش دادن اجاره و هزینه‌های دیگر، باید روزانه حداقل ۲۰۰ فنجان قهوه بفروشد تا به نقطه سر به سر برسد.

۲۶۶. Fixed Costs (هزینه‌های ثابت) 🔒

  • توضیح ساده: هزینه‌هایی که با سطح تولید یا فروش تغییر نمی‌کنند.
  • مثال کاربردی: اجاره ماهانه کارخانه، حقوق کارمندان اداری و هزینه بیمه، هزینه‌های ثابت هستند که چه ۱۰۰۰ واحد محصول تولید شود چه نشود، باید پرداخت شوند.

۲۶۷. Variable Costs (هزینه‌های متغیر) 📦

  • توضیح ساده: هزینه‌هایی که مستقیماً با سطح تولید تغییر می‌کنند.
  • مثال کاربردی: هزینه مواد اولیه، هزینه بسته‌بندی و دستمزد کارگران خط تولید، هزینه‌های متغیر هستند که با افزایش تولید، افزایش می‌یابند.

۲۶۸. Total Costs (هزینه‌های کل) 📊

  • توضیح ساده: مجموع هزینه‌های ثابت و متغیر برای هر سطح معینی از تولید.
  • مثال کاربردی: هزینه کل یک کارخانه برابر است با مجموع اجاره و حقوق (ثابت) و هزینه مواد اولیه و تولید (متغیر).

۲۶۹. Markup (افزایش قیمت) 🔼

  • توضیح ساده: درصدی که به هزینه تمام شده یک کالا اضافه می‌شود تا قیمت فروش آن به دست آید.
  • مثال کاربردی: یک فروشگاه لباس، لباسی را که ۸۰۰ هزار تومان خریده، با ۲۵٪ افزایش قیمت، به قیمت ۱ میلیون تومان می‌فروشد.

۲۷۰. Margin (حاشیه سود) 💹

  • توضیح ساده: تفاوت بین قیمت فروش یک محصول و هزینه تمام شده آن، که معمولاً به صورت درصدی از قیمت فروش بیان می‌شود.
  • مثال کاربردی: اگر یک کالا به قیمت ۱۰۰ تومان فروخته شود و هزینه آن ۷۰ تومان باشد، حاشیه سود آن ۳۰ تومان یا ۳۰٪ است.

۲۷۱. Discount (تخفیف) 📉

  • توضیح ساده: کاهش مستقیم قیمت برای خریدهایی که در یک دوره زمانی مشخص یا در حجم معین انجام می‌شود.
  • مثال کاربردی: ارائه تخفیف ۱۰ درصدی به مشتریانی که به صورت نقدی خرید می‌کنند.

۲۷۲. Allowance (کمک هزینه، تخفیف ویژه) 💸

  • توضیح ساده: نوعی کاهش قیمت، مانند کمک هزینه تبلیغاتی (پرداخت به خرده‌فروش برای تبلیغ محصول) یا کمک هزینه تعویض (تخفیف برای تحویل دادن کالای قدیمی).
  • مثال کاربردی: یک شرکت خودروسازی برای تشویق به خرید مدل جدید، یک کمک هزینه برای کسانی که خودروی قدیمی خود را تحویل می‌دهند، در نظر می‌گیرد.

۲۷۳. List Price (قیمت لیست) 📋

  • توضیح ساده: قیمت رسمی و اعلام شده یک محصول قبل از اعمال هرگونه تخفیف یا کمک هزینه.
  • مثال کاربردی: قیمت لیست یک خودرو ممکن است ۶۰۰ میلیون تومان باشد، اما با تخفیف‌های مختلف، قیمت نهایی خرید به ۵۸۰ میلیون تومان می‌رسد.

۲۷۴. Geographical Pricing (قیمت‌گذاری جغرافیایی) 🌍

  • توضیح ساده: تعیین قیمت‌های متفاوت برای مشتریان در مناطق جغرافیایی مختلف.
  • مثال کاربردی: یک شرکت ممکن است به دلیل هزینه‌های حمل‌ونقل بالاتر، محصولات خود را در شهرهای دورتر با قیمت کمی گران‌تر بفروشد.

۲۷۵. Price Discrimination (تبعیض قیمت) 🎟️

  • توضیح ساده: فروش یک محصول یا خدمت یکسان با دو یا چند قیمت مختلف، در حالی که تفاوت قیمت‌ها ناشی از تفاوت هزینه‌ها نیست.
  • مثال کاربردی: سینماها برای دانشجویان بلیت ارزان‌تری ارائه می‌دهند که این یک نوع تبعیض قیمت است.

۲۷۶. Predatory Pricing (قیمت‌گذاری غارتگرانه) 🦈

  • توضیح ساده: تعیین قیمت بسیار پایین (حتی زیر هزینه تمام شده) با هدف حذف رقبا از بازار و سپس افزایش شدید قیمت پس از به دست آوردن انحصار. (این عمل در بسیاری از کشورها غیرقانونی است).
  • مثال کاربردی: یک فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ ممکن است در یک شهر کوچک قیمت‌ها را آنقدر پایین بیاورد که فروشگاه‌های محلی ورشکست شوند.

۲۷۷. Bundle Pricing (قیمت‌گذاری بسته‌ای) 🍔🍟🥤

  • توضیح ساده: ترکیب چند محصول و فروش آن‌ها با یک قیمت واحد که معمولاً کمتر از مجموع قیمت تک‌تک آن‌هاست.
  • مثال کاربردی: یک رستوران فست‌فود یک “منوی ویژه” شامل همبرگر، سیب‌زمینی و نوشابه را با قیمتی ارزان‌تر از خرید جداگانه هر سه مورد، عرضه می‌کند.

۲۷۸. Optional-product Pricing (قیمت‌گذاری محصولات اختیاری) ➕

  • توضیح ساده: تعیین قیمت برای محصولات جانبی یا اختیاری که همراه با محصول اصلی فروخته می‌شوند.
  • مثال کاربردی: یک شرکت خودروسازی، خودروی پایه را با یک قیمت عرضه می‌کند اما برای آپشن‌هایی مانند سانروف یا سیستم صوتی حرفه‌ای، هزینه اضافی دریافت می‌کند.

۲۷۹. Captive-product Pricing (قیمت‌گذاری محصولات مکمل اجباری) 🖨️

  • توضیح ساده: تعیین قیمت برای محصولاتی که باید همراه با یک محصول اصلی استفاده شوند (مانند تیغ برای دسته خودتراش یا جوهر برای پرینتر).
  • مثال کاربردی: شرکت‌ها اغلب محصول اصلی (پرینتر) را ارزان می‌فروشند اما سود اصلی خود را از فروش محصولات مکمل (جوهر) با قیمت بالا به دست می‌آورند.

۲۸۰. By-product Pricing (قیمت‌گذاری محصولات فرعی) ♻️

  • توضیح ساده: تعیین قیمتی برای محصولات فرعی و جانبی که در فرآیند تولید اصلی به وجود می‌آیند، تا بتوان قیمت محصول اصلی را رقابتی‌تر کرد.
  • مثال کاربردی: یک کارخانه چوب‌بری، خاک اره حاصل از تولید الوار را به عنوان یک محصول فرعی به باغداران می‌فروشد تا بخشی از هزینه‌هایش را پوشش دهد.

۲۸۱. Loss Leader (محصول زیان‌ده) 🎣

  • توضیح ساده: محصولی که با قیمتی پایین‌تر از هزینه تمام شده فروخته می‌شود تا مشتریان را به فروشگاه بکشاند به این امید که آن‌ها محصولات سودآور دیگری را نیز بخرند.
  • مثال کاربردی: یک سوپرمارکت ممکن است شکر را با ضرر بفروشد تا مشتریان برای خرید آن وارد فروشگاه شوند و سایر اقلام سبد خرید خود را نیز از آنجا تهیه کنند.

۲۸۲. Target Costing (هزینه‌یابی هدف) 🎯

  • توضیح ساده: فرآیند قیمت‌گذاری که با تعیین یک قیمت فروش ایده‌آل شروع می‌شود و سپس هزینه‌هایی را هدف‌گذاری می‌کند که تضمین کنند آن قیمت قابل دستیابی است.
  • مثال کاربردی: یک شرکت ژاپنی ابتدا تصمیم می‌گیرد که می‌خواهد یک جاروبرقی را به قیمت ۲ میلیون تومان بفروشد، سپس تیم طراحی و تولید را موظف می‌کند تا محصول را با هزینه‌ای کمتر از آن بسازند.

۲۸۳. Price Floor (کف قیمت) 📉

  • توضیح ساده: پایین‌ترین قیمتی که یک شرکت می‌تواند برای محصول خود تعیین کند بدون آنکه دچار زیان شود؛ این قیمت معمولاً توسط هزینه‌های تولید مشخص می‌شود.
  • مثال کاربردی: اگر هزینه تولید هر واحد کالا ۵۰ هزار تومان باشد، کف قیمت آن ۵۰ هزار تومان است.

۲۸۴. Price Ceiling (سقف قیمت) 📈

  • توضیح ساده: بالاترین قیمتی که یک شرکت می‌تواند برای محصول خود تعیین کند که توسط ارزش درک شده آن محصول در ذهن مشتری تعیین می‌شود.
  • مثال کاربردی: مهم نیست هزینه تولید یک فنجان قهوه چقدر است، اگر مشتریان حاضر نباشند بیش از ۱۰۰ هزار تومان برای آن بپردازند، این مبلغ سقف قیمت است.

۲۸۵. Perceived Value (ارزش درک‌شده) 🤔

  • توضیح ساده: ارزیابی مشتری از ارزش یک محصول یا خدمت و توانایی آن در برآورده کردن نیازهایش در مقایسه با جایگزین‌های دیگر.
  • مثال کاربردی: ارزش درک‌شده یک بلیت کنسرت برای یک طرفدار پر و پا قرص بسیار بالاتر از یک فرد عادی است.

۲۸۶. Freemium (فریمیوم) 🆓

  • توضیح ساده: یک مدل کسب‌وکار که در آن نسخه پایه یک محصول یا خدمت به صورت رایگان ارائه می‌شود، اما برای دسترسی به ویژگی‌های پیشرفته‌تر، مشتری باید پول پرداخت کند.
  • مثال کاربردی: اپلیکیشن اسپاتیفای (Spotify) به شما اجازه می‌دهد به صورت رایگان با تبلیغات به موسیقی گوش دهید (Free)، اما برای حذف تبلیغات و دانلود آهنگ‌ها باید اشتراک پرمیوم (Premium) بخرید.

۲۸۷. Pay-what-you-want (پرداخت به میزان دلخواه) ❤️

  • توضیح ساده: یک مدل قیمت‌گذاری که در آن خریدار مبلغی را که می‌خواهد (حتی صفر) برای یک محصول می‌پردازد.
  • مثال کاربردی: برخی از موزیسین‌ها آلبوم جدید خود را به صورت آنلاین با مدل پرداخت به میزان دلخواه منتشر می‌کنند تا طرفدارانشان بر اساس توانایی و رضایت خود پول پرداخت کنند.

۲۸۸. Value-in-use Pricing (قیمت‌گذاری بر اساس ارزش در هنگام استفاده) ⏳

  • توضیح ساده: تعیین قیمت بر اساس صرفه‌جویی یا منفعتی که مشتری در طول عمر استفاده از محصول به دست می‌آورد.
  • مثال کاربردی: یک شرکت تولیدکننده لامپ‌های LED فوق کم‌مصرف، می‌تواند قیمت بالاتری برای محصولاتش تعیین کند، زیرا به مشتری نشان می‌دهد که این قیمت در بلندمدت از طریق صرفه‌جویی در قبض برق جبران می‌شود.

۲۸۹. Sealed-bid Pricing (قیمت‌گذاری پیشنهادی مهر و موم شده) ✉️

  • توضیح ساده: روشی در مناقصات که در آن شرکت قیمت خود را بر اساس آنچه فکر می‌کند رقبا پیشنهاد خواهند داد، تعیین می‌کند نه بر اساس هزینه‌ها یا تقاضا.
  • مثال کاربردی: برای یک پروژه ساختمانی دولتی، چندین شرکت پیمانکاری پیشنهادهای قیمت خود را در پاکت‌های مهر و موم شده ارسال می‌کنند و شرکتی که بهترین پیشنهاد را داده باشد، برنده می‌شود.

۲۹۰. Auction-type Pricing (قیمت‌گذاری نوع حراجی) 🔨

  • توضیح ساده: تعیین قیمت از طریق فرآیند پیشنهاددهی رقابتی.
  • مثال کاربردی: وب‌سایت eBay یک پلتفرم مبتنی بر قیمت‌گذاری نوع حراجی است که در آن خریداران برای یک کالا با هم رقابت می‌کنند و بالاترین پیشنهاد برنده می‌شود.

 

نتیجه‌گیری: قیمت‌گذاری، یک هنر و علم پویا

همانطور که مشاهده شد، دنیای اصطلاحات قیمت گذاری بسیار گسترده و متنوع است. انتخاب استراتژی مناسب یک تصمیم یک‌باره نیست، بلکه فرآیندی پویا و مداوم است که به تحلیل دقیق بازار، شناخت عمیق مشتری، محاسبه هوشمندانه هزینه‌ها و زیر نظر گرفتن دائمی رقبا نیاز دارد. هیچ رویکرد واحدی برای همه کسب‌وکارها بهترین نیست. هنر واقعی در ترکیب این استراتژی‌ها و انطباق آن‌ها با اهداف منحصر به فرد شرکت شما نهفته است. تسلط بر این مفاهیم به شما این قدرت را می‌دهد که از قیمت‌گذاری به عنوان یک اهرم استراتژیک برای رشد، سودآوری و ایجاد یک برند ماندگار استفاده کنید.

مقالات مارکتینگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *