بلاگ, توسعه بازار, لغات و اصطلاحات, مارکتینگ

اصطلاحات مدیریت محصول | بخش پنجم : لغات مارکتینگ

اصطلاحات مدیریت محصول

راهنمای جامع اصطلاحات مدیریت محصول 

ورود به دنیای پویای مدیریت محصول، مانند یادگیری یک زبان جدید است. برای موفقیت در این عرصه و تبدیل ایده‌های نوآورانه به محصولات موفق، تسلط بر واژگان و مفاهیم کلیدی آن امری ضروری است. این مفاهیم، زبان مشترک میان تیم‌های مختلف از جمله بازاریابی، توسعه، فروش و مدیریت ارشد را شکل می‌دهند. درک عمیق اصطلاحات مدیریت محصول به شما کمک می‌کند تا استراتژی‌ها را بهتر تدوین کنید، ارتباطات شفاف‌تری داشته باشید و در نهایت، محصولاتی خلق کنید که نیازهای واقعی بازار را برآورده می‌سازند. در این مقاله جامع، به بررسی ۵۰ اصطلاح کلیدی دیگر در این حوزه می‌پردازیم تا شما را در این مسیر هیجان‌انگیز یاری کنیم.


۲۰۱. Product Line (خط محصول) ⛓️

توضیح : گروهی از محصولات مرتبط به هم که به دلیل عملکرد مشابه، فروش به گروه مشتریان یکسان یا عرضه از طریق کانال‌های توزیع مشابه، تحت یک نام تجاری عرضه می‌شوند.

مثال کاربردی: سری گوشی‌های “گلکسی S” سامسونگ (مانند S23, S23+, S23 Ultra) یک خط محصول است.

۲۰۲. Product Mix (آمیخته محصول یا سبد محصول) 🧺

توضیح : مجموعه کاملی از تمام خطوط تولید و کالاهایی که یک شرکت برای فروش عرضه می‌کند.

مثال کاربردی: سبد محصول شرکت سامسونگ شامل خطوط تولید مختلفی مانند گوشی‌های هوشمند، تلویزیون‌ها، یخچال‌ها و ماشین‌های لباسشویی است.

۲۰۳. Product Life Cycle (PLC) (چرخه عمر محصول) 🔄

توضیح : مسیری که فروش و سود یک محصول در طول عمر خود طی می‌کند و معمولاً شامل چهار مرحله است: معرفی، رشد، بلوغ و افول.

مثال کاربردی: دستگاه پخش DVD مرحله معرفی را در اواخر دهه ۹۰، رشد را در اوایل ۲۰۰۰، بلوغ را در اواسط ۲۰۰۰ طی کرد و اکنون در مرحله افول قرار دارد.

۲۰۴. Introduction Stage (مرحله معرفی) 🚀

توضیح : اولین مرحله از چرخه عمر محصول که در آن محصول جدید برای اولین بار به بازار عرضه می‌شود؛ فروش پایین و رشد کند است.

مثال کاربردی: زمانی که اولین خودروهای برقی به بازار آمدند، در مرحله معرفی قرار داشتند و مشتریان کمی با آن‌ها آشنا بودند.

۲۰۵. Growth Stage (مرحله رشد) 📈

توضیح : مرحله‌ای که در آن فروش محصول به سرعت افزایش می‌یابد و سودآوری به اوج خود می‌رسد، زیرا پذیرش محصول در بازار زیاد می‌شود.

مثال کاربردی: ساعت‌های هوشمند در حال حاضر در بسیاری از بازارها در مرحله رشد قرار دارند و فروش آن‌ها سال به سال افزایش می‌یابد.

۲۰۶. Maturity Stage (مرحله بلوغ)

توضیح : مرحله‌ای که در آن رشد فروش کند می‌شود یا متوقف می‌گردد، زیرا محصول توسط اکثر خریداران بالقوه پذیرفته شده و رقابت شدید است.

مثال کاربردی: بازار گوشی‌های هوشمند در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته در مرحله بلوغ است؛ اکثر افراد گوشی هوشمند دارند و رشد بازار کم است.

۲۰۷. Decline Stage (مرحله افول) 📉

توضیح : مرحله‌ای که در آن فروش و سود یک محصول به دلیل تغییرات فناوری، سلیقه مشتریان یا افزایش رقابت، رو به کاهش می‌گذارد.

مثال کاربردی: فروش دوربین‌های عکاسی دیجیتال ساده (غیرحرفه‌ای) به دلیل وجود دوربین‌های باکیفیت در موبایل‌ها، در مرحله افول قرار دارد.

۲۰۸. New Product Development (NPD) (توسعه محصول جدید) 💡

توضیح : فرآیند کامل آوردن یک محصول یا خدمت جدید به بازار، از ایده‌پردازی اولیه تا تجاری‌سازی نهایی.

مثال کاربردی: وقتی شرکت لگو (LEGO) یک مجموعه بازی جدید طراحی می‌کند، فرآیند توسعه محصول جدید شامل طراحی قطعات، تست با کودکان و طراحی بسته‌بندی را طی می‌کند.

۲۰۹. Idea Generation (ایده‌پردازی) 🧠

توضیح : اولین مرحله از فرآیند توسعه محصول جدید که در آن به طور سیستماتیک به دنبال یافتن ایده‌های جدید از منابع داخلی (کارمندان) و خارجی (مشتریان، رقبا) هستیم.

مثال کاربردی: یک شرکت مواد غذایی با برگزاری یک مسابقه عمومی و درخواست از مردم برای پیشنهاد طعم‌های جدید چیپس، در حال ایده‌پردازی است.

۲۱۰. Idea Screening (غربالگری ایده) ✅❌

توضیح : مرحله‌ای برای بررسی و ارزیابی ایده‌های جدید به منظور حذف ایده‌های ضعیف و انتخاب بهترین آن‌ها در سریع‌ترین زمان ممکن.

مثال کاربردی: از میان صدها ایده طعم چیپس، شرکت فقط ایده‌هایی را که با تصویر برند و قابلیت تولید انبوه سازگار هستند، برای بررسی بیشتر انتخاب می‌کند. این غربالگری ایده است.

۲۱۱. Concept Development and Testing (توسعه و آزمون مفهوم) 📝

توضیح : تبدیل یک ایده به یک “مفهوم” دقیق از محصول (توضیحات و تصاویر) و سپس آزمودن آن با گروهی از مشتریان هدف برای سنجش جذابیت آن.

مثال کاربردی: شرکت به جای تولید چیپس با طعم جدید، ابتدا مفهوم “چیپس با طعم لیمو و فلفل برای جوانان” را روی کاغذ توصیف کرده و نظر مشتریان را درباره آن می‌پرسد.

۲۱۲. Business Analysis (تحلیل کسب‌وکار) 📊

توضیح : بررسی پیش‌بینی‌های فروش، هزینه‌ها و سودآوری یک محصول جدید برای فهمیدن اینکه آیا این عوامل با اهداف شرکت همخوانی دارند یا خیر.

مثال کاربردی: در این مرحله، شرکت تخمین می‌زند که تولید چیپس با طعم جدید چقدر هزینه دارد و با چه قیمتی می‌توان آن را فروخت تا به سود مورد نظر برسد.

۲۱۳. Product Development (توسعه محصول فنی) 🛠️

توضیح : مرحله‌ای که در آن مفهوم محصول به یک محصول فیزیکی واقعی تبدیل می‌شود؛ این مرحله نیازمند سرمایه‌گذاری سنگین در تحقیق و توسعه (R&D) است.

مثال کاربردی: تیم تحقیق و توسعه شرکت، پس از تایید تحلیل‌ها، فرمول دقیق طعم جدید چیپس را در آزمایشگاه تولید کرده و اولین نمونه‌های واقعی را می‌سازد.

۲۱۴. Test Marketing (بازاریابی آزمایشی) 🧪

توضیح : عرضه محصول و برنامه بازاریابی پیشنهادی آن در یک محیط بازار واقعی اما در مقیاس کوچک.

مثال کاربردی: شرکت چیپس با طعم جدید را فقط در چند فروشگاه زنجیره‌ای در یک شهر خاص عرضه می‌کند تا واکنش واقعی مشتریان و فروشندگان را قبل از عرضه سراسری بسنجد.

۲۱۵. Commercialization (تجاری‌سازی) 📢

توضیح : عرضه محصول جدید در مقیاس کامل به بازار؛ این مرحله نیازمند هزینه‌های بالا برای تولید انبوه و تبلیغات است.

مثال کاربردی: پس از موفقیت در بازار آزمایشی، شرکت تولید انبوه چیپس جدید را آغاز کرده و کمپین تبلیغاتی سراسری آن را در تلویزیون و اینترنت اجرا می‌کند.

۲۱۶. Brand (برند، نام تجاری) ™️

توضیح : یک نام، عبارت، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری که محصول یا خدمت یک فروشنده را از دیگران متمایز می‌کند.

مثال کاربردی: برند نایکی (Nike) فقط یک نام نیست، بلکه تداعی‌گر ورزش، پیروزی و کیفیت است.

۲۱۷. Brand Name (نام برند) 🗣️

توضیح : بخشی از برند که قابل بیان است، مانند کلمات، حروف یا اعداد.

مثال کاربردی: “اپل”، “سونی” و “بنز” همگی نام برند هستند.

۲۱۸. Brand Mark (نشان برند) ⚜️

توضیح : بخشی از برند که قابل بیان نیست اما قابل تشخیص است، مانند یک نماد، طرح یا رنگ خاص.

مثال کاربردی: سیب گاز زده اپل، ستاره سه پر بنز و علامت تیک نایکی، همگی نشان برند هستند.

۲۱۹. Trademark (علامت تجاری) ®️

توضیح : یک برند یا بخشی از آن که از نظر قانونی ثبت شده و به مالک آن حق استفاده انحصاری از آن را می‌دهد.

مثال کاربردی: وقتی یک شرکت نام و لوگوی خود را به عنوان علامت تجاری ثبت می‌کند، هیچ شرکت دیگری در آن صنعت نمی‌تواند از آن استفاده کند.

۲۲۰. Copyright (حق نشر) ©

توضیح : حق قانونی انحصاری برای تکثیر، انتشار و فروش محتوای یک اثر اصلی (مانند کتاب، موسیقی یا نرم‌افزار).

مثال کاربردی: نویسنده یک کتاب، حق نشر آن را در اختیار دارد و هرگونه کپی‌برداری بدون اجازه او غیرقانونی است.

۲۲۱. Patent (حق اختراع) 📜

توضیح : یک حق انحصاری که توسط دولت به یک مخترع برای یک دوره زمانی مشخص اعطا می‌شود و به او اجازه می‌دهد دیگران را از ساخت، استفاده یا فروش اختراعش منع کند.

مثال کاربردی: یک شرکت داروسازی برای فرمول داروی جدید خود حق اختراع ثبت می‌کند تا رقبا نتوانند آن را برای ۲۰ سال کپی کنند.

۲۲۲. Packaging (بسته‌بندی) 📦

توضیح : طراحی و تولید ظرف یا لفاف یک محصول.

مثال کاربردی: بسته‌بندی یک عطر، علاوه بر محافظت از شیشه، نقش مهمی در جذب مشتری و انتقال حس لوکس بودن دارد.

۲۲۳. Labeling (برچسب‌زنی) 🏷️

توضیح : اطلاعاتی که روی بسته‌بندی محصول نمایش داده می‌شود و می‌تواند از نام برند تا اطلاعات پیچیده (مانند مواد تشکیل‌دهنده و تاریخ انقضا) را شامل شود.

مثال کاربردی: برچسب روی یک بسته مواد غذایی، اطلاعات تغذیه‌ای و هشدارهای مربوط به آلرژی را به مصرف‌کننده می‌دهد.

۲۲۴. Warranty (گارانتی، ضمانت‌نامه) 🛡️

توضیح : قولی از طرف فروشنده یا سازنده مبنی بر اینکه محصول در یک دوره زمانی مشخص به درستی کار خواهد کرد و در صورت بروز مشکل، آن را تعمیر یا تعویض خواهد کرد.

مثال کاربردی: یک گوشی موبایل با گارانتی یک ساله عرضه می‌شود، یعنی شرکت متعهد می‌شود تا یک سال هرگونه نقص فنی آن را رایگان برطرف کند.

۲۲۵. Guarantee (تضمین) 👍

توضیح : قولی کلی‌تر مبنی بر اینکه یک محصول یا خدمت، رضایت مشتری را جلب خواهد کرد یا از کیفیت مشخصی برخوردار است؛ در غیر این صورت، وجه آن بازگردانده می‌شود.

مثال کاربردی: یک فروشگاه آنلاین ممکن است تضمین بازگشت وجه تا ۷ روز را به مشتریان خود بدهد.

۲۲۶. Product Quality (کیفیت محصول) ⭐

توضیح : توانایی یک محصول در انجام وظایف خود که شامل ویژگی‌هایی مانند دوام، قابلیت اطمینان، دقت و سهولت استفاده است.

مثال کاربردی: کیفیت بالای یک ابزار کار، یعنی آن ابزار دقیق، بادوام و خوش‌دست است.

۲۲۷. Product Features (ویژگی‌های محصول) ✨

توضیح : ابزارهای رقابتی برای متمایز کردن محصول شرکت از محصولات رقبا؛ هر ویژگی جدید، ارزشی برای مشتری ایجاد می‌کند.

مثال کاربردی: ویژگی‌هایی مانند دوربین با زوم اپتیکال بالا یا صفحه‌نمایش ضدخش، یک گوشی را از سایرین متمایز می‌کند.

۲۲۸. Product Design (طراحی محصول) 🎨

توضیح : فرآیند ایجاد محصولی که نه تنها ظاهر خوبی دارد (Style)، بلکه عملکرد بهتری نیز ارائه می‌دهد و استفاده از آن آسان و اقتصادی است.

مثال کاربردی: طراحی هوشمندانه یک صندلی اداری باعث می‌شود که هم زیبا باشد و هم از نظر ارگونومی برای نشستن طولانی‌مدت مناسب باشد.

۲۲۹. Product Assortment (جورچینی محصول) 🛍️

توضیح ساده: مترادف با Product Mix؛ مجموعه کاملی از محصولات و کالاهایی که یک شرکت عرضه می‌کند.

مثال کاربردی: جورچینی محصول یک سوپرمارکت شامل هزاران کالا از مواد غذایی گرفته تا لوازم بهداشتی است.

۲۳۰. Product Width (عرض سبد محصول) ↔️

توضیح : تعداد خطوط تولید مختلفی که یک شرکت دارد.

مثال کاربردی: اگر یک شرکت هم لوازم خانگی، هم لوازم صوتی و هم لوازم آشپزخانه تولید کند، عرض سبد محصول آن ۳ است.

۲۳۱. Product Length (طول سبد محصول) 🔢

توضیح : تعداد کل کالاهای موجود در تمام خطوط تولید یک شرکت.

مثال کاربردی: اگر شرکت فوق در هر خط تولید ۱۰ مدل مختلف داشته باشد، طول کل سبد محصول آن ۳۰ (۳ × ۱۰) است.

۲۳۲. Product Depth (عمق سبد محصول) 🍰

توضیح : تعداد نسخه‌ها و مدل‌های مختلف از هر محصول در یک خط تولید.

مثال کاربردی: اگر یک مدل نوشابه در سه اندازه (کوچک، متوسط، بزرگ) و دو طعم (معمولی، رژیمی) عرضه شود، عمق آن ۶ (۳ × ۲) است.

۲۳۳. Product Consistency (سازگاری سبد محصول) 🔗

توضیح : میزان ارتباط و نزدیکی خطوط تولید مختلف یک شرکت از نظر کاربرد نهایی، کانال توزیع یا تکنولوژی تولید.

مثال کاربردی: شرکت Procter & Gamble که محصولات بهداشتی و شوینده تولید می‌کند، سازگاری سبد محصول بالایی دارد. اما شرکت Yamaha که هم موتورسیکلت و هم پیانو می‌سازد، سازگاری کمتری دارد.

۲۳۴. Core Product (محصول اصلی) 🎯

توضیح : منفعت یا خدمت اصلی و بنیادینی که مشتری واقعاً در حال خرید آن است. (پاسخ به سوال: مشتری واقعاً چه چیزی می‌خرد؟)

مثال کاربردی: وقتی فردی یک دریل می‌خرد، محصول اصلی که می‌خرد “سوراخ روی دیوار” است، نه خود دریل.

۲۳۵. Actual Product (محصول واقعی) 📦

توضیح: محصول فیزیکی و ملموسی که برای ارائه منفعت اصلی ساخته شده و شامل ویژگی‌ها، طراحی، بسته‌بندی و نام برند است.

مثال کاربردی: خود دستگاه دریل با برند بوش، با طراحی ارگونومیک و در بسته‌بندی آبی‌رنگ، محصول واقعی است.

۲۳۶. Augmented Product (محصول مضاف یا افزوده) ➕

توضیح : خدمات و مزایای اضافی که همراه با محصول واقعی ارائه می‌شود تا ارزش بیشتری برای مشتری خلق کند.

مثال کاربردی: گارانتی یک ساله، خدمات پس از فروش و خط تلفن پشتیبانی مشتریان برای همان دریل، محصول مضاف آن است.

237. Convenience Product (محصول راحت) 🛒

توضیح : محصولی که مشتری به طور مکرر، فوری و با حداقل تلاش برای مقایسه و خرید، آن را تهیه می‌کند.

مثال کاربردی: روزنامه، نان، شیر و خمیردندان نمونه‌هایی از محصولات راحت هستند.

۲۳۸. Shopping Product (محصول خریدنی) 🛍️

توضیح ساده: محصولی که مشتری در فرآیند انتخاب و خرید آن، معمولاً زمان و تلاش قابل توجهی را صرف مقایسه بر اساس قیمت، کیفیت و سبک می‌کند.

مثال کاربردی: مبلمان، لباس، ماشین و لوازم خانگی بزرگ نمونه‌هایی از محصولات خریدنی هستند.

239. Specialty Product (محصول ویژه) 💎

توضیح : محصولی با ویژگی‌های منحصربه‌فرد یا هویت برند خاص که گروه قابل توجهی از خریداران حاضرند تلاش ویژه‌ای برای خرید آن انجام دهند.

مثال کاربردی: خودروهای فراری، ساعت‌های رولکس یا دوربین‌های حرفه‌ای لایکا، محصولات ویژه هستند.

۲۴۰. Unsought Product (محصول ناخواسته) 🤷‍♂️

توضیح : محصولی که مصرف‌کننده یا از وجود آن بی‌اطلاع است یا می‌داند اما به طور عادی به خرید آن فکر نمی‌کند.

مثال کاربردی: بیمه عمر، خدمات کفن و دفن یا دایرةالمعارف‌ها نمونه‌هایی از محصولات ناخواسته هستند که به بازاریابی تهاجمی نیاز دارند.

۲۴۱. Industrial Product (محصول صنعتی) 🏭

توضیح ساده: محصولی که توسط افراد و سازمان‌ها برای پردازش بیشتر یا برای استفاده در اداره یک کسب‌وکار خریداری می‌شود.

مثال کاربردی: مواد اولیه (مانند سنگ آهن)، قطعات (مانند موتور هواپیما) و تجهیزات (مانند دستگاه پرس) همگی محصولات صنعتی هستند.

۲۴۲. Serviceability (قابلیت خدمت‌رسانی) 🔧

توضیح : سهولت و سرعت تعمیر یک محصول در صورت خرابی یا نقص فنی.

مثال کاربردی: یکی از مزایای خرید یک خودروی پرفروش داخلی، قابلیت خدمت‌رسانی بالای آن است، زیرا قطعات و تعمیرکاران آن به راحتی پیدا می‌شوند.

۲۴۳. Durability (دوام) 💪

توضیح : طول عمر مورد انتظار یک محصول تحت شرایط استفاده نرمال یا سخت.

مثال کاربردی: برندهای تولیدکننده ابزارآلات صنعتی روی دوام محصولات خود برای جلب مشتریان حرفه‌ای تأکید می‌کنند.

۲۴۴. Style (سبک، استایل) 💅

توضیح : ظاهر و حس یک محصول که می‌تواند چشم‌نواز باشد اما لزوماً عملکرد آن را بهتر نمی‌کند.

مثال کاربردی: طراحی بدنه یک ماشین اسپرت ممکن است سبک بسیار جذابی داشته باشد، اما لزوماً آن را سریع‌تر یا ایمن‌تر نمی‌کند.

۲۴۵. Obsolescence (منسوخ‌شدگی) 📼

توضیح : فرآیندی که در آن یک محصول یا خدمت دیگر مفید یا مورد تقاضا نیست، حتی اگر هنوز قابل استفاده باشد.

مثال کاربردی: دستگاه‌های ویدئو (VCR) به دلیل ظهور DVD و سپس پخش آنلاین، دچار منسوخ‌شدگی شدند.

۲۴۶. Planned Obsolescence (منسوخ‌شدگی برنامه‌ریزی‌شده) ⏳🔋

توضیح : استراتژی طراحی محصول به گونه‌ای که پس از یک دوره زمانی مشخص، از مد بیفتد یا غیرقابل استفاده شود تا مشتری را به خرید نسخه جدید ترغیب کند.

مثال کاربردی: برخی معتقدند شرکت‌های تولیدکننده گوشی‌های هوشمند با تولید محصولاتی که باتری آن‌ها پس از دو سال ضعیف می‌شود، از منسوخ‌شدگی برنامه‌ریزی‌شده استفاده می‌کنند.

۲۴۷. Cannibalization (همنوع‌خواری) cannibalism 😨

توضیح : کاهش فروش یک محصول موجود یک شرکت به دلیل عرضه یک محصول جدید توسط همان شرکت.

مثال کاربردی: وقتی اپل آیفون ۱۴ را عرضه کرد، بخشی از فروش آن از مشتریانی بود که در غیر این صورت آیفون ۱۳ را می‌خریدند؛ این یک نمونه از همنوع‌خواری است.

۲۴۸. Minimum Viable Product (MVP) (حداقل محصول پذیرفتنی) 🏗️

توضیح : نسخه‌ای از یک محصول جدید که با حداقل ویژگی‌های لازم ساخته می‌شود تا بتوان آن را در اختیار اولین گروه از مشتریان قرار داد و با بازخورد آن‌ها محصول نهایی را تکمیل کرد.

مثال کاربردی: یک استارتاپ به جای ساخت یک اپلیکیشن کامل، ابتدا یک MVP با تنها یک قابلیت اصلی می‌سازد تا ببیند آیا اصلاً بازار به آن علاقه دارد یا خیر.

۲۴۹. Prototype (نمونه اولیه) 🤖

توضیح ساده: یک مدل یا نسخه آزمایشی از یک محصول که برای آزمایش یک مفهوم یا فرآیند ساخته می‌شود.

مثال کاربردی: طراحان خودرو قبل از تولید انبوه، یک نمونه اولیه از گِل یا فایبرگلاس در اندازه واقعی می‌سازند تا طراحی را در دنیای واقعی ببینند.

۲۵۰. Feature Creep (خزش ویژگی) 🐌

توضیح ساده: تمایل به افزودن مداوم ویژگی‌های جدید و پیچیده به یک محصول که باعث می‌شود محصول بیش از حد پیچیده، گران و نامتمرکز شود.

مثال کاربردی: یک نرم‌افزار ساده ویرایش عکس که در هر نسخه ده‌ها ویژگی غیرضروری به آن اضافه می‌شود تا جایی که کاربران عادی دیگر نمی‌توانند با آن کار کنند، دچار خزش ویژگی شده است.


نتیجه‌گیری: تسلط بر زبان مشترک محصول

همانطور که مشاهده کردید، دنیای محصول پر از مفاهیم و واژگان تخصصی است که هر یک نقشی حیاتی در چرخه عمر یک محصول ایفا می‌کنند. از خلق ایده تا تجاری‌سازی و مدیریت سبد محصولات، درک دقیق این مفاهیم به شما قدرت تحلیل و تصمیم‌گیری بهتری می‌بخشد. تسلط بر این اصطلاحات مدیریت محصول نه تنها دانش شما را غنی‌تر می‌کند، بلکه به شما اجازه می‌دهد تا با اطمینان بیشتری در جلسات استراتژی شرکت کرده و دیدگاه‌های خود را به شکلی مؤثر به دیگران منتقل کنید. این واژه‌نامه را به عنوان یک مرجع همیشگی در کنار خود داشته باشید و با به کارگیری این مفاهیم در عمل، گامی بزرگ به سوی ساخت محصولات موفق و ماندگار بردارید.

مقالات مارکتینگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *